|
16 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
از فاطمه اكتفا به نامش نكنيد
نشناخته توصيف مقامش نكنيد
هر كس كه در او محبت زهرا نيست
علامه اگر هست سلامش نكنيد ![]()
17 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
براي ديدن عكس به ادامه مطلب مراجعه كنيد ادامه مطلب ... ![]()
17 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
تاریخ تولد: 31 ژانویه 1975 ![]()
17 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
,
![]()
17 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
![]()
17 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
اين قسمت صرفا براي معرفي خاطرات كوچيكي از دوستان گرمابه و گلستانمه كه از بعضي ازشون جدا شدم به دلايل گوناگون و هر كدوم سرنوشت خودمونو در پيش گرفتيم ولي هميشه به يادشون و به ياد خاطره هاي شيرينمون هستم و يادگاري هاشون در دفترجه خاطرات ذهنم ثبت شده تا ابد اميدوارم هر جاي اين كره خاكي هستند كيفشون كوك و چهار ستون بدنشون سالم و زير سايه الطاف الهي باشند ممكنه الان در حال خواندن اين مطلب باشند ميخوام بهشون بگم هميشه در قلبم خواهند ماند
شيوا فرخزاد(ازاول ابتدايي تا كلاس پنجم) دختر مؤدبو خوش خنده اي بود
راضيه تيموري و نسيم جودكي(كلاس چهارم به ما ملحق شدند) نسيم دختر تيز و چابكي بود و هميشه در بازي (وسطي)هيچ كس نميتونست با توپاونو بزنه رقابت درسي داشتيم چه جورررررررررررنگو و نپرس!!!!!!!!!!
اول راهنمايي(راضيه علايي و فاطمه مرادي فر) هميشه همديگرو مسخره ميكرديم واولاي سال اين دو تا در امتحان علوم نمرشون از من بيشتر شد ولي من جبران كردمو صدر نشين نمرات در همه درسا شدم.
ليلا معمر(دوم راهنمايي تا سوم دبيرستان)صداي خيلي خوبي داشت
و بريم سراغ دوست گلم فاطمه بيرانوند نسب : عزيزمه ،خيلي بد شانسي مي آورديم
مريم جمشيدي(اول راهنمايي تا سوم دبيرستان) :بجه هاي در س خون كلاس بوديم و حالا ميرسيم به دوستي كه از دوم دبيرستان تا به الان با هم هستيم فاطمه براتي و با افتخار ميگم كه بسيجي فعال هم هستيمو هههههههههههي زيست ميخونيم (تجربي ها)ميدونند اين بود خاطرات منو دوستانم البته من دوستاي گل ديگه هم داشتمو دارم مثل خانم ها :سحر دالوند ،رويا مدهني،زهرا پاپي،فاطمه محمدي مطلق،مرجان محمدي پناه –شكوفه ناصر پور-مهناز شمسه-زهرا قائدرحمت-سبا بيرانوند-فاطمه بيرانوند-فاطمه شهنشاهي-فاطمه كشوري ودوستان گل ديگه كه اگه اسمشون از قلم افتاده به بزرگي خودشون ببخشيد. ![]()
17 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
ام:رانی موکرجی براي ديدن عكس لطفا به ادامه مطلب مراجعه كنيد ادامه مطلب ... ![]()
17 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
![]()
17 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
![]()
16 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
از همان روز اول كه امدي بوي رفتن مي دادي! نگو نه كه دسته ي چمندانت را محكم تر از دستان من گرفته بودي...! ![]()
16 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
يادي از امام زمان (عج)
احمد بن راشد نقل مي كند يكي از برادران ديني از اهالي مداين ،برايم نقل كرد :با يكي از دوستان در سفر حج بوديم ناگهان جواني را ديديم كه در مكاني نشسته و لباس خوب و زيبايي پوشيده است و كفش زرد در پا دارد. ادامه مطلب ... ![]()
16 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
ازم پرسيد چقدر دوستم داري اصلا دوستم داري گفتم اره گفت: ثابت كن
گفتم چه جوري گفت تيغو بردار و رگتو بزن گفتم مرگ و زندگي دست خداست
گفت پس دوستم نداري منم تيغو برداشتم و رگمو زدم وقتي كه اروم داشتم تو بغلش جون ميدادم
آروم تو گوشم گفت: اگه دوستم داشتي تنهام نمي ذاشتي... ![]()
16 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
بر پشت ستم كسي تير خواهد زد
سوگند به هر چهارده آيه نور
سوگند به زخم هاي سرشار غرور
اخر شب سرد ما سحر مي گردد
مهدي به ميان شيعه برمي گردد
ادامه مطلب ... ![]()
16 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
كدام سوره يك دوازدهم قرآن را در خود جاي داده است؟سوره بقره
كدام سوره به اخلاق و ادب معروف است ؟سوره حجرات
لطفا به ادامه مطلب مراجعه كنيد...
ادامه مطلب ... ![]()
16 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
ماهيان از تلاطم دريا به خدا شكايت كردند
و چون دريا آرام شد خود را اسير تور صيادان
يافتند تلاطم هاي زندگي حكمتي از خداوند است
پس از خدا بخواهيم دلمان آرام باشد نه درياي
دورو برمان... ![]()
16 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
بيوگرافي انريكه ميگوئل ايگلسياس پريسلر انریكه با نام كامل(Enrique Miguel Iglesias Preysler) انریكه میگوئل ایگلسیاس پریسلر ، پسر خولیوایگلسیاس (Julio Igesias) خواننده معروف اسپانیایی است . انریکه ازكودكی رابطه چندان صمیمانه ای با پدرش نداشت زیرا او بیشتر وقتش را در خارج از منزلبود و همچنین انریکه از اینکه مادرش تنها زن زندگی پدرش نیست ناراحت بود و این شیوهرا نمی پسندید . او در 8 می سال 1975(18 اردیبهشت 1354) در مادرید اسپانیا بهدنیا آمد .مادرش روزنامه نگاری به نام Isabel Preysler Arrastria بود وهنگامی كهانریکه تنها 8 سال داشتاز پدرش جدا شد . او همچنین یک خواهر و یک برادربزرگ تر از خودش به نامهای Julia Jose Iglesias Preysler و "Maria Isabel `Chabeli` Iglesias Preysler " دارد به اضافه دو خواهر ناتنی به نام های Tamara Falco Preyslerو Ana Boyer Preysler و دو برادر ناتنی بهنام های Alejandro Iglesias و Rodrigo Iglesias .
بعد از جدایی والدینش ازیكدیگر، انریكه با خواهر و برادرش همراه پدرشان به آمریكا مهاجرت كردند و در میامیساكن شدند . ![]()
16 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
به نظرت::
گورخر سفیده با خط های مشکی؟؟؟ یا مشکی هست با خط های سفید؟؟؟
اگه میدونی حتما جواب بده
تفکرات سگ و گربه ای
طرز تفکر یک سگ: این آدما به من غذا میدن، نوازشم میکنن، دوسم دارن. پس حتما اونا خدای من هستند
طرز تفکر یک گربه: این آدما به من غذا میدن، نوازشم میکنن، دوسم دارن. حتما من خدای اونا هستم
اگر خوب به این جملات فکر کنید، انسان ها هم از همین نوع تفکرها برخوردار هستند. عده ای خودشون
رو به خاطر توجه و محبت دیگران مدیون تصور می کنند و عده ای به خاطر همین موضوع دچار خود بزرگ
بینی های کاذب میشن.
دوستی،
ایستادن زیر باران و خیس شدن با هم نیست...!!!!
دوستی ان است
که یکی برای دیگری چتری شود
و او هیچ گاه نفهمد که چرا خیس نشد...!!!! ![]()
16 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
نام:هــرتیــک روشــن ![]()
16 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
دوستداران مصطفی زمانی - تحصیلات : کارشناسی مدیریت صنعتی
![]()
16 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
![]()
عصر يك جمعه دلگير دلم گفت بگويم بنويسم كه چرا لحظه ي باران نرسيده؟و هر كس كه دراين خشكي دوران به لبش جان نرسيده است؟به ايمان نرسيده است؟و غم عشق به پايان نرسيده است؟بگو حافظ دلخسته ز شيراز بيايد بنويسد كه هنوزم كه هنوز است چرا يو سف گمگشته به كنعان نرسيده است؟چرا كلبه احزان به گلستان نرسيده است ؟دل عشق ترك خورد،گل زخم نمك خورد،زمين مرد،زمين مرد،خداوند گواه است دلم چشم به راه است و در حسرت يك پلك نگاه است،ولي حيف نصيبم فقط آه است و همين اه خدايا برسد كاش به جايي برسد كاش صدايم به صدايي...عصر اين جمعه دلگير وجود تو كنار دل هر بيدل آشفته شود حس تو كجايي گل نر گس؟
![]()
16 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
اس ام اس و متن های بسیار زیبا با موضوع خداوند
هزار مرتبه کردم فرار و دیدم باز تو از کرم به من آغوش خویش کردی باز به لطف و رحمت و عفو و کرامتت نازم که میکشی تو ز عبد فراری خود ناز . . . . . . الله تویی و ز دلم آگاه تویی / درمانده منم دلیل هرراه تویی گرمورچه ای دم زند اندر ته چاه / آگه زِ دَمِ مورچه و چاه تویی . . . . . . خداوندا برای همسایه که نان مرا ربود، نان برای عزیزانی که قلب مرا شکستند، مهربانی برای کسانی که روح مرا آزردند، بخشش و برای خویشتن خویش ، آگاهی و عشق می طلبم . . . . . . من گرچه سیه روی و بدم یا الله از درگه خود مکن ردم یا الله گفتم که من و این همه عصیان چه کنم؟ گفتی که بیا من آمدم یا الله . . . . . . روزی روزگاری خدا ما را آفرید ، تا آدم باشیم قصه ما به سر رسید . خدا به خواستش نرسید . . . .. . چه بسیار نعمت های خداوند که تنها در رگی خانه گزیده اند. کتاب نیایش پیامبر(ص) . . . خداوندا، خداوندا قرارم باش و یارم باش جهان تاریکی محض است میترسم کنارم باش . . . خدایا من بی تو دمی قرار نتوانم کرد احسان ترا شمار نتوانم کرد گر بر تن من زبان شود هر مویی یک شکر تو از هزار نتوانم کرد . . . . . . ای آنکه طلبکار خدائی، به خودآ / از خود بطلب، کز تو، خدا نیست جدا اول به خودآ، چون به خودآئی، به خدا / اقرار نمایی، به خدائی خدا . . . . . . ای خدایا از بَرِ هر حکمتت ، حکمت درست لیک , دل از بر تنها شدن حکمت نَجُست . . . . . . خدای من خداییست که دست گیر است نه مچ گیر! دستم را میگیرد همان طور که هستم! بدون پیش شرط همین و بس . . . . . . معبودا به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند . . . . . . ما که از ترس خدا او را عبادت می کنیم / بر تعصب های خود یک عمر عادت می کنیم هر نمازی با خودش تجدید بیعت کرده و / ساعتی دیگر به او راحت خیانت می کنیم ما که مغروریم ازاینکه مسلمان زاده ایم / با طلبکاری ، تقاضای شفاعت می کنیم . . . تو تکراری ترین ” حضور ” روزگار منی و من عجیب ؛ به آغوش تو از آن سوی فاصله ها خو گرفته ام . . . . . . چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری . . . . . . خدایا مرا ببخش بابت هر آنچه کردم و نباید و هر آنچه نکردم و باید . . . . . . چاره ی ما ساز که بی یاوریم / گر تو برانی به که روی آوریم؟ پیش تو گر بی سر و پا آمدیم / هم به امید تو ، خدا آمدیم . . . . . . عمری به جز بیهوده گفتن سر نکردیم / تقویمها گفتند و ما باور نکردیم دل در تب لبیک تاول زد ولی ما / لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم اللهم لبیک . . . میخوانمت در بلندی که خودت بلند ترینی میخوانمت به مهربانی که خود مهربان ترینی میدانمت به رحمتت که خودت رحیم ترینی میدانمت به بزرگی که خودت بزرگترینی همه این میخوانمت ها و میدانمت ها بهانه ای هست تا بگویم خدایا دوستت دارم ، من خدا را دارم! . . . کوله بارم بر دوش سفرى مى باید،سفرى تاته تنهایى محض هرکجا لرزیدى،از سفر ترسیدى ، فقط آهسته بگو: من خدا را دارم! . . . . خدایا ، آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم . . . (کورش بزرگ) . . . یادمان باشد پیمانى راکه در طوفان با خدا مى بندیم در آرامش فراموش نکنیم . . . . . . به خدا گفتم : به من همه چیز بده ، تا از زندگی لذت ببرم خداوند فرمود : به تو زندگی دادم تا از همه چیز لذت ببری . . . . . . یک دانه بذر میلیون ها دانه را با خود دارد. آیا وفور وغنای هستی را می بینی؟ خداوند در وجود ما هم “روحش” را به امانت گذاشته است این همان “دانه الهی” است که باید آنرا با عشق و ایمان آبیاری کرد تا شکوفا گردد . . . معبودم! متبرکم گردان به نامت متبلورم گردان به عبادتت متذکرم گردان به ذکرت مرحمتم گردان به رحمتت . . . چه خود ساخته هایی که مرا سوخت ، و چه سوختن هایی که مرا ساخت ای خدای من ، مرا فهمی عطا کن ، که از سوختنم ساخته ای آباد از من بجا ماند . . . . . . . خدایا ، حکمت قدم هایی را که برایم بر میداری بر من آشکار کن تا درهایی را که بسویم می گشایی ، ندانسته نبندم و درهایی که به رویم میبندی ، به اصرار نگشایم . . . . . . خدایا به فرشتگانت بسپار در لحظه لحظه نیایش خویش “دوستان مرا از یاد نبرند . . .” . . . خدا گوید : تو ای زیباتر از خورشید زیبایم تو ای والاترین مهمان دنیایم شروع کن ، یک قدم با تو تمام گامهای مانده اش با من . . . . . . به خدا تا اندازه ی امیدوار باش که جرات گناه کردن پیدا نکنی و از اون تا اندازه ی بترس که از رحمت اون ناامید نشوی . . . ا
![]()
16 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
قرآن به جز از وصف علي آيه ندارد
ايمان به جز از حب علي پايه ندارد
گفتم بروم سايه لطفش بنشينم
گفتا كه علي نور بود سايه ندارد
دوست من دوستدار علی علیه السلام ! سلام بر تو و آنکه دوست می داری!
می دانی که همه جا سخن از علی علیه السلام است. این روزها از نام مولایمان حیدر کراربر در و دیوار نوشته و گفتار بسیار می بینی. آری.... نامی آشنا که از هر نامی با آن آشناتری؛ چندان که شاید به یاد آوردی که هنوزنمی توانستیم پدر و مادرمان را صدا بزنیم یا حتی اسم خود را درست تلفظ کنیم که این نام را شناختیم . چه می دانم؟ .... شاید نام خودت هم علی باشد؛ نامی که پدر از سر عشق به مولا بر تو گذاشته و چه بسا که مادر- در لالایی هایی که برایت داشته- با زمزمه علی بذر محبتش را در دلت کاشته باشد. یادت می آید که در همان خردسالی و نوپایی ، هرگاه بر زمین می خوردیم ، پدر یا مادر یا حتی پدربزرگ و مادربزرگمان – با هزاران شوق و عشقی که به آموختن نام او به کودکش داشتند- می گفتند یا علی؛ بگو : یا علی و بلند شو! .... و ما چنین برخاسته و بلند شدیم و با یاد و عشق علی علیه السلام بالیدیم و بر همه می بالیدیم که: مولایمان علی است.
![]()
16 / 8برچسب:, :: :: نويسنده : مريم داوودي
هميشه دليل شادي كسي باش نه قسمتي از شادي كسي و
هميشه قسمتي از غم كسي باش نه دليل غم كسي
دكتر علي شريعتي ![]()
ما را تو صفا ده به صفاي صلوات
همراه ملك شو به نواي صلوات
گلزار بهشت است بهاي صلوات
گويي همه جا هست صداي صلوات
خواهي كه شود مشكلت آسان ،اينك
بفرست بر احمد و آلش صلوات...
![]() صفحه قبل 1 صفحه بعد ![]() |